ترس تو وجودم رخنه کرده بود اصلا
میدیدم این روزا رو همون اول
که میگیره چشمات جونمو از من
ترس آخرش روقلبم زخمشو زد
جونم به لب رسید وقتی میرفت
هر چی صداش میکردم برنمیگشت چرا بر نمیگشت
میترسیدم نباشی بارون بگیره میترسیدم
یه روزی پاییز بیاد و من نبینمت میترسیدم
میبینی آخرش سرم اومد از هر چی که میترسیدم
میترسیدم نباشی بارون بگیره میترسیدم
یه روزی پاییز بیاد و من نبینمت میترسیدم
میبینی آخرش سرم اومد از هر چی که میترسیدم
تو همه آبروم بودی هدر دادن تو رو
من از این پاییز و بارونش طلب دارم تو رو
من از آخرای جاده خبر دارم نرو
آخه کی مثله من میتونست بلد باشه تو رو
میترسیدم همیشه سر تو من میجنگیدم
هر کی بود مثله من عاشقت میشد بی تقصیرم
بعد تو هر عاشقی که میدیدم میلرزیدم
میترسیدم نباشی بارون بگیره میترسیدم
یه روزی پاییز بیاد و من نبینمت میترسیدم
میبینی آخرش سرم اومد از هر چی که میترسیدم
Comments
0