آهنگ داریوش - نیستی
ترانه موزیک
چنان دل کندم از دنیا ، که شکلم شکل تنهایی ست
ببین مرگ من را در خویش ، که مرگ من تماشایی ست
مرا در اوج می خواهی ، تماشا کن تماشا کن
دروغین بودم از دیروز، مرا امروز حاشا کن
در این دنیا که حتی ابر ، نمی گرید به حال ما
همه از من گریزانند ، تو هم بگذر از این تنها
فقط اسمی به جا مانده ، از آنچه بودم و هستم
دلم چون دفترم خالی ، قلم خشکیده در دستم
گره افتاده در کارم ، به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن ، چه راهی پیش رو دارم
رفیقان یک به یک رفتند ، مرا با خود رها کردند
همه خود درد من بودند ، گمان کردم که هم دردند
شگفتا از عزیزانی ، که هم آواز من بودند
به سوی اوج ویرانی ، پل پرواز من بودند
گره افتاده در کارم ، به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن ، چه راهی پیش رو دارم
رفیقان یک به یک رفتند ، مرا در خود رها کردند
همه خود درد من بودند ، گمان کردم که هم دردند
رفیقان یک به یک رفتند ، مرا در خود رها کردند
همه خود درد من بودند ، گمان کردم که هم دردند
نظرات
0