حمید هیراد فراموش کن

آهنگ خسرو شکیبایی - مسافر شماره۱

  • ترانه موزیک
    دم غروب ، میان حضور خسته اشیا نگاه منتظری حجم وقت را می دید. و بوی باغچه را ، باد، روی فرش فراغت نثار حاشیه صاف زندگی می کرد. و مثل بادبزن ، ذهن، سطح روشن گل را گرفته بود به دست و باد می زد خود را. مسافر از اتوبوس پیاده شد: چه آسمان تمیزی! و امتداد خیابان غربت او را برد. غروب بود. صدای هوش گیاهان به گوش می آمد. مسافر آمده بود و روی صندلی راحتی ، کنار چمن نشسته بود: دلم گرفته ، دلم عجیب گرفته است. تمام راه به یک چیز فکر می کردم و رنگ دامنه ها هوش از سرم می برد. خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود. چه دره های عجیبی ! و اسب ، یادت هست ، سپید بود و مثل واژه پاکی ، سکوت سبز چمن وار را چرا می کرد. و بعد، غربت رنگین قریه های سر راه. و بعد تونل ها ، دلم گرفته ، و هیچ چیز ، نه این دقایق خوشبو،که روی شاخه نارنج می شود خاموش ، نه این صداقت حرفی ، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست، نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند. و فکر می کنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهد شد
  • نظرات

    0

    دیگر موزیک ها

    غربت ورژن جدید 0

    خسرو شکیبایی

    غربت ورژن جدید
    ترانه ی نگاه کن 0

    خسرو شکیبایی

    ترانه ی نگاه کن