حمید هیراد فراموش کن

آهنگ خسرو شکیبایی - مسافر شماره۳

  • ترانه موزیک
    حیاط روشن بود و باد می آمد و خون شب جریان داشت در سکوت دو مرد. اتاق خلوت پاکی است. برای فکر ، چه ابعاد ساده ای دارد! دلم عجیب گرفته است. خیال خواب ندارم. کنار پنجره رفت و روی صندلی نرم پارچه ای نشست : هنوز در سفرم . خیال می کنم در آب های جهان قایقی است و من - مسافر قایق - هزار ها سال است سرود زنده دریانوردهای کهن را به گوش روزنه های فصول می خوانم و پیش می رانم. مرا سفر به کجا می برد؟ کجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند و بند کفش به انگشت های نرم فراغت گشوده خواهد شد؟ کجاست جای رسیدن ، و پهن کردن یک فرش و بی خیال نشستن و گوش دادن به صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور ؟ و در کدام بهار درنگ خواهد کرد و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟ شراب باید خورد و در جوانی یک سایه راه باید رفت، همین. کجاست سمت حیات ؟ من از کدام طرف می رسم به یک هدهد؟ و گوش کن ، که همین حرف در تمام سفر همیشه پنجره خواب را بهم میزند. چه چیز در همه راه زیر گوش تو می خواند؟ درست فکر کن کجاست هسته پنهان این ترنم مرموز ؟ چه چیز در همه راه زیر گوش تو می خواند ؟ درست فکر کن کجاست هسته پنهان این ترنم مرموز؟ چه چیز پلک ترا می فشرد، چه وزن گرم دل انگیزی ؟ سفر دارز نبود: عبور چلچله از حجم وقت کم می کرد. و در مصاحبه باد و شیروانی ها اشاره ها به سر آغاز هوش بر میگشت. در آن دقیقه که از ارتفاع تابستان به جاجرود خروشان نگاه می کردی ، چه اتفاق افتاد که خواب سبز تار سارها درو کردند ؟ و فصل ؟ فصل درو بود. و با نشستن یک سار روی شاخه یک سرو کتاب فصل ورق خورد و سطر اول این بود: حیات ، غفلت رنگین یک دقیقه حوا است.
  • نظرات

    0

    دیگر موزیک ها

    غربت ورژن جدید 0

    خسرو شکیبایی

    غربت ورژن جدید
    ترانه ی نگاه کن 0

    خسرو شکیبایی

    ترانه ی نگاه کن