حمید هیراد فراموش کن

آهنگ خسرو شکیبایی - مسافر شماره۴

  • ترانه موزیک
    نگاه می کردی : میان گاو و چمن ذهن باد در جریان بود. به یادگاری شاتوت روی پوست فصل نگاه می کردی ، حضور سبز قبایی میان شبدرها خراش صورت احساس را مرمت کرد. ببین ، همیشه خراشی است روی صورت احساس. همیشه چیزی ، انگار هوشیاری خواب ، به نرمی قدم مرگ می رسد از پشت و روی شانه ما دست می گذارد و ما حرارت انگشت های روشن او را بسان سم گوارایی کنار حادثه سر می کشیم. و نیز، یادت هست، و روی ترعه آرام ؟ در آن مجادله زنگدار آب و زمین که وقت از پس منشور دیده می شد تکان قایق ، ذهن ترا تکانی داد: غبار عادت پیوسته در مسیر تماشاست . همیشه با نفس تازه راه باید رفت و فوت باید کرد که پاک پاک شود صورت طلایی مرگ. کجاست سنگ رنوس ؟ من از مجاورت یک درخت می آیم که روی پوست ان دست های ساده غربت اثر گذاشته بود : به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی.
  • نظرات

    0

    دیگر موزیک ها

    غربت ورژن جدید 0

    خسرو شکیبایی

    غربت ورژن جدید
    ترانه ی نگاه کن 0

    خسرو شکیبایی

    ترانه ی نگاه کن