شکن در شکنشده یاس گیسوی من، یاسمنبه تفسیر نورمنم شمع؛ نه! ماه این انجمنشبیه علیبه جزء رزم، استاد فن و سخندو تا حیدرمانا بنالحسین و انا بنالحسنامیری حسینو نعم الامیری مرا پیرهنحسنزادهامجمل را بههم ریخت بابای منبرای حسینمنم تحت امر دو تا شیرزنعمو کن حلالکه پوشیدهام پیش چشمت کفنبیا تیغ تیزبرایت زره ساختم از بدنبه ازرق بگوپسرهاش را کشتهام تنبهتنسم اسبهاعسل خیز شد، تاخت چون بر بدن
نظرات
0