حمید هیراد فراموش کن

آهنگ محسن چاوشی - من خود آن سیزده

  • ترانه موزیک
    یار و همسـر نگرفتـم که گـرو بـود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز مـن بیچـاره همـان عاشق خونین جگرم پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت پـدر عـشـق بســوزد کــه درآمــد پـدرم عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر عجبـا هیـچ نیـرزیـد کـه بـی سیـم و زرم سیـزده را همه عالم به در امروز از شهر من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم تا بـه دیـوار و درش تـازه کنـم عهد قدیم گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم تـو از آن دگــری رو کـه مـرا یـاد تـو بـس خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر شیـرم و جـوی شغـالان نبـود آبخــورم سیـزده را همه عالم به در امروز از شهر من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم تا بـه دیـوار و درش تـازه کنـم عهد قدیم گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
  • نظرات

    0