حمید هیراد فراموش کن

آهنگ محسن چاوشی - او

  • ترانه موزیک
    تاج گذاری کند ، آمده کاری کند بت شکند شاهِ ما ، بنده نوازی کند ما بنوازیم نیست ، ناز بتِ بت شکن بت بنوازد هر آن ، چنگ به سازی کند آمده با قصد خود ، هرچه بتِ قادر است با تبرش یک نفس ، دست درازی کند خویِ علی خویِ او ، رویِ علی رویِ او دست به زانو زنَد ، فتح اراضی کند خویِ علی خویِ او ، رویِ علی رویِ او دست به زانو زنَد ، فتح اراضی کند تیغ کَشاند به هر ، کس که به ناحق گرفت عدل کشاند به هر ، قصد به قاضی کند سر بزند آنکه را ، خونِ خلایق مَکید آبِ رخِ مردُمان ، ریخته بازی کند باز بگیرد خود آن ، آهِ دلِ مردُمان خود دِل ایتام را ، آمده راضی کند در نگشاید به آن ، ذات که پهلوی خلق میشکند دَم به دَم ، بعد نمازی کند تیغ به فرقش زنید ، شیر به زهرش کنید شیرِ خدا باز خود ، بنده نوازی کند لافتی ای پدر ، لافتی جز شما فُزتُ بربک علی ، فرقِ تو را میخرم همچو برادر شهید ، دست و سرم آنِ او زهر بنوشم شها ، بنده شهیدت شوم بنده سرافکنده ام ، در گذر از نطفه ات قول دهم چون شما ، شیرِ خدایی رَوم خوی علی خویِ او ، رویِ علی رویِ او دست به زانو زَند ، فتحِ اراضی کند خوی علی خویِ او ، رویِ علی رویِ او دست به زانو زَند ، فتحِ اراضی کند شبهِ علی میرود ، عزل به ما میرسد دستِ خدا بر سرم ، او برسَد در برم شبهِ پیمبر کلان ، جامه ی تن همچو آن جامه دران خواهمش ، از سرِ او نگذرم با یدِ الله با تیرِ علی ذوالفقار سینه ی گردن کَشان ، اذن دهد میدرم خوی علی خویِ او ، رویِ علی رویِ او دست به زانو زَند ، فتحِ اراضی کند خوی علی خویِ او ، رویِ علی رویِ او دست به زانو زَند ، فتحِ اراضی کند
  • نظرات

    0