آهنگ محسن مرتضوی - بانو
چرا هرجا که نام عشق بود آنجا تو بودی
چه خوش رندانه هوش و عقل و دل از من ربودی
مرا شهری کنار نام تو عمری گذارند
کنار من رقیبان کی گذارند هرچه دارند
مرا عهدیست با جانان چه خواهد یا نخواهد
بدان دیوانه ات عمریست غم عشق تو دارد
یکایک تار گیسوی تو را می بویم ای یار
هراسم نیست جان قربان تو گویم به تکرار
تو را هر آنچه هستی دوست دارم
به هر که می پرستی دوست دارم
تو را خواهم تو را بانو کجایی
اگر عهدی شکستی دوست دارم
همین بس اینکه میدانم کجایی در چه حالی
ندیدم هیچکس جز تو اندر این حوالی
من از حس هوای بی تو بودن می هراسم
میان ماه و تو من ماه خود را میشناسم
تو بنشین و مرا با عشق یکدم آشنا کن
حساب روزهای با تو را از غم سوا کن
دل دیوانه ام گیرد سراغت دایم ای دوست
که هر کس پرسدم از تو گویم جان من اوست
تو را هر آنچه هستی دوست دارم
به هر که میپرستی دوست دارم
تو را خواهم تو را بانو کجایی
اگر عهدی شکستی دوست دارم
نظرات
0